نیاکان ما در شب عید آتش میافروختند و به شادی گرد آن نیایش میکردند. گویند که پس از اسلام در ایران رسم بر این شد که در آخرین چهارشنبه سال، پس از غروب آفتاب با چوب و کنده و خار در فضای باز آتش افروزند و جشن گیرند؛ و هنوز پس از قرنها، هر سال مردم با افروختن آتش و پریدن از روی آن و خواندن سرود و صرف نقل و آجیل و آش رشته مخصوص تا آخرین ساعات شب به شادمانی سرگرم میشوند.
آتش از زمانهای دور مورد توجه بوده است. در قدیم آتشکدههای بزرگی در ایران ساخته بودند تا آتش – این عنصر مقدسشان – را همیشه روشن و برپا نگاه دارند.
به خوبی پیداست در زمانی که نیروی اصلی در تولید نور، آتش بوده، روشن نگاه داشتن آتش و در نتیجه رهایی از سیاهی و تیرگی و بهرهمندی از نور و روشنایی چه اهمیتی داشته است.افزون بر این از روشنایی آتش در کار خبر رسانی نیز استفاده میشده است. بر فراز برجها و بلندیها آتش میافروختند و به یکدیگر پیام میرسانیدند.
به جز بهرهمندی از نور آتش و جنبه پیام رسانی، آتش به سبب گرما و تولید حرارت در خانه و نیز استفاده در پخت و پز، کاربرد مفیدی داشته که به موجب آن مقدس به شمار میآمده؛ همچنین آتش به لحاظ پاک کنندگی و به عنوان نابود کننده آلودگیها مورد توجه بوده است.
بنابراین، آتش به لحاظ نور، گرما، خبر رسانی، پاک کنندگی و به عنوان یکی از عناصر چهارگانه مقدس پیشینیان – آب، خاک، باد، آتش – در فرهنگ ایرانیان قدیم اهمیتی ویژه داشته است. اکنون نیز همچنان به صورت نمادین در جشن چهارشنبه سوری افروخته میشود و مردم گرد آن به شادی سرگرم میگردند.
اما واژه سوری یا سوریک به معنی گل سرخ و گل سوری است و شاید به همین سبب است که در چهارشنبه سوری خوانده میشود.
سرخی تو از من… چهارشنبه روز سرخ، روز گل سرخ، روز افروختن آتش و شادمانی مردم، و ستایش خداوند برای بهرهمندی از این نعمت است.
شعری درباره چهرشنبه سوری:
این خاطره رو یکی از دوستام از برادرش واسم تعریف کرده من که کلی خندیدم!!!!
آقا این دوست ما میگفت که برادرش داشته تو خیابون قدم میزده دوتا سگ بهش حمله میکنن!!
آقا داداش ایشونم دوتا پا داشته 6 تا دیگه هم قرض گرفته د بدو که در رو!!!!
اون سگا هم همینجوری دنبالش میدوییدن!! اینم دیده که سرعت سگا بیشتر از اونه و الانه که بهش
برسن، طی یک عملیات انتحاری(!!!) مسیرشو برعکس کرده با سرعت به طرف سگا دووییده!!!
سگا هم یهوویی انگار که هنگ کرده باشن، با خودشون گفتن این دیگه چه خریه..اونا پا گذاشتن به فرار!!!!!
آقا ما که ترکیدیم بخدا از خنده...شما اگه به مرز انفجار رسیدید بیزحمت یکم برید اونورتر تو این وبلاگ کار خرابی نکنین...وبلاگ مشترکه پول دیه شو باید جرینگی بدم اونوقت..منم از این خرج کردنا بلد نیستم ...
اینجا سرزمین واژه های وارونه است:
جایی که گنج, "جنگ" می شود
درمان, "نامرد" می شود
... قهقه , "هق هق" می شود
اما دزد همان "دزد" است
درد همان "درد"
و گرگ همان "گرگ"
این مطلب منو بیاد وبلاگی که با یکی ازدوستان خوبم داشتیم میندازه ...مطلبو او اونجا برداشتم...
کیا با تغییر تم (قالب) وبلاگ موافقند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ما هم میخوایم خونه تکونی کنیم..
زود . تند . سریع
لطفأ
همه ی ما تو زندگی اتفاقاتی واسمون افتاده یا کارایی انجام دادیم که مرور ویاد اوری اونها جالبه و شاید باعث بشه یک کوچولو بخندیم .هر کی دوست داره میتونه این خاطرات رو در قالب یک اعتراف صادقانه بازگو کنه اول هم خودم شروع میکنم...
اعتراف میکنم وقتی تازه خوندن رو یاد گرفته بودم .نوشته های تیتراژ پایانی سریال ها رو با صدای بلند میخوندم تا به همه ثابت کنم که من دیگه میتونم به راحتی تمام نوشته ها رو بخونم.اول تیتراژ همه ی سریال ها نوشته بود (ناظر کیفی)و من دقیقا نمیدونستم منظورش چیه.خلاصه نوروز شد همه ی فامیل خونه ی پدر بزرگم بودن و داشتن یکی از این سریال های عید رو میدین. فیلم که تموم شد من دوباره شروع کردم به خوندن ودوباره رسیدم به( ناظر کیفی) خیال کردم باید اسم یکی از شخصیت های فیلم باشه واسه همین بلند گفتم این ناظر کیفی کیه که تو همه ی فیلم ها بازی میکنه...؟که دیدم همه زدن زیر خنده و وقتی بهم گفتن چه سوتی بزرگی دادم از خجالت اب شدم ودیگه از اون به بعد هیچ وقت بعد از سریال ها بلند بلند چیزی نخوندم
1)یک فروند هواپیما در مرز آمریکا و کانادا سقوط میکند. بازماندگان از سقوط را در کجا دفن میکنند؟
کانادا – آمریکا – هیچکدام
۲) یک خروس در بام خانهای که شیب دوطرفه دارد، تخم میگذارد. این تخم از کدام طرف میافتد؟
شمال – جنوب – هیچکدام
۳ ) خانمیعاشق رنگ قرمز است و تمام وسایل او به رنگ قرمز است. او در آپارتمانی یک طبقه که قرمزرنگ است، زندگی میکند. صندلی و میز او قرمزرنگ است.تمام دیوارها و سقف آپارتمان قرمزرنگ هستند. کفپوش آپارتمان و فرشها نیز قرمزرنگ هستند.تلویزیون هم قرمز رنگ است. سریع پاسخ دهید که پلههای آپارتمان چه رنگی هستند؟
قرمز – آبی – هیچکدام
۴ ) پدر و پسری را که در حادثه رانندگی مجروح شده بودند، به بیمارستان میبرند.پدر در راه بیمارستان فوت میکند ولی پسر را به اتاق عمل میبرند. پس از مدتی دکتر میگوید من نمیتوانم این شخص را عمل کنم، به علت اینکه او پسر من است.آیا به نظر شما این داستان میتواند صحت داشته باشد؟
آری – خیر – هیچکدام
۵ ) اگر چهار تخممرغ، آرد، وانیل، شکر، نمک و بیکینگ پودر را با همدیگر مخلوط کنید، آیا کیک خواهید داشت؟
آری – خیر – هیچکدام
۶) آیا میتوانید از منزلتان بالاتر پرش کنید؟
آری – خیر – هیچکدام
۷ ) یک کیلوگرم آهن چند گرم سنگینتر از یک کیلو گرم پنبه است؟
۱گرم – ۱۰۰گرم – هیچکدام
۸ ) مردی به طرف یک پلیس که در حال جریمه کردن اتومبیل بود، میرود و التماس میکند که پلیس جریمه نکند ولی آقای پلیس قبول نمیکند. به پلیس نه یک بار بلکه هشت بار بد دهنی میکند.جواب دهید که این مرد چند بار جریمه خواهد شد؟
۸ بار – ۹بار – هیچکدام
۹ ) اگر تمام رنگها را با هم مخلوط کنید، آیا رنگین کمان خواهیم داشت؟
آری – خیر – هیچکدام
۱۰ ) گرگی به بالای کوه میرود تا غرش شبانهاش را آغاز کند.چه مدت طول میکشد تا به بالای کوه برسد؟
دوشب – پنجشب – هیچکدام
۱۱) اگر بهطور اتفاقی وارد کودکستان دوران کودکیتان شوید، آیا قادر به خواندن نوشتن و انجام جدول ضرب خواهید بود؟
آری – خیر – هیچکدام
۱۲) آیا امکان دارد یک نفر سریعتر از رودخانه میسیسیپی شنا کند؟
آری – خیر – هیچکدام
۱۳) آقای بیل اسمیت و خانم ژانت اسمیت از هم طلاق میگیرند. پس از مدتی خانم ژانت اسم اولیه خود را پس میگیرد.با این حال، پس از پنج سال با اینکه هنوز از آقای بیل اسمیت طلاق گرفته است، دوباره خانم ژانت اسمیت میشود. آیا این قضیه امکانپذیر است؟
آری – خیر – هیچکدام
۱۴) آقای جیم کوک مشکوک به قتل است ولی وقتی که پلیس از او سوال میکند که در موقع قتل کجا بوده است، آقای جیم میگوید در خانه مشغول تماشای سریال مورد علاقهام بودهام. حتی جزئیات سریال را برای پلیس شرح میدهد.آیا این موضوع ثابت میکندکه آقای جیم بیگناه است؟
آری – خیر – هیچکدام
۱۵) یک شترمرغ تصمیم میگیرد که به وطنش بازگردد.چه موقع برای پرواز او به جنوب مناسب است؟
بهار – پاییز – هیچکدام
۱۶ ) جمله بعدی صحت دارد.جمله قبلی غلط است.آیا این قضیه منطقی است؟
آری – خیر – هیچکدام
۱۷) آیا امکان دارد که یک اختراع قدیمیقادر باشد که پشت دیوار را به ما نشان دهد؟
آری – خیر – هیچکدام
۱۸ ) اگر بخواهید یک نامه به دوستتان بنویسید، ترجیح میدهید با شکم پر یا با شکم خالی بنویسید؟
پر – خالی – هیچکدام
معما:
اگر تنها يک کبريت داشته باشيد و وارد يک اتاق سرد و تاريک شويد که در آن يک بخاري نفتي ، يک چراغ نفتي و يک شمع باشد ...
اول کداميک را روشن ميکنيد؟
*
*
*
*
*
جواب معما:
اول: سعي کنيد خودتان جواب معما را پيدا کنيد.
تعداد صفحات : 7